علیرغم اینکه صراحتا به تمام شهر اعلام کرده ام که کار وکالتی انجام نمی دهم و بیشتر کار فرهنگی می کنم.
روزی نیست که خبرنگاری به دفترم نیاید و دنبال وکیل نباشد.
می گویم عزیز من وکالت نمی کنم ، دنبال یک وکیل دیگر بروید ، سرشان را زیر می اندازند ، اقای نظری هزینه گرفتن
وکیل خیلی است به ما گفتند برای کارهای فرهنگی و روزنامه نگاری شما حق الوکاله نمی گیرید !
وقتی می پرسم خوب مشکل شما چیه ؟
به تحریک ( ش ) فلان اداره ، نمی دانم فلان نهاد و یا شخصا خودش وارد کارزار شکایت و بگیر و ببند شده است اخر چطور ممکن است یک نفر به خودش اصلاح طلب بگوید و کار و زار اصلیش مبارزه و جنگ با منتقدین رسانه ای و روزنامه نگاری باشد ؟
چطور ممکن است یک مامور دولت به عوض جنگ با تروریست های ادمکش، زندگیش را در کار سروسامان دادن جنگ با خبرنگاران و روزنامه گاران به هدر بدهد ؟
اخر باقیمانده وقت وی هم لابد سرو سامان دادن به رسانه های( یانداش ) ونحوه مهره چینی برای نوشتن مطلب علیه روزنامه نگاران مستقل می گذرد .
در مطلب کوتاه به زبان تورکی این روز را در استان خودمان روز سیاه خبرنگاری نام گذاشتم و نوشتم که روز بد عمرش زیاد طولانی نمی شود.
نوشتم اگر روزگاری مثلث ( بیق ) بلای کشورمان بود امروز از سایه سر مثلث ( رفش ) استان عزیز مان روز های سیاه خود را برای خبرنگاران و روزنامه نگاران مستقل و نه یانداش به نمایش گذاشته است روز های بازجویی ، روزهای فشار اقتصادی و فشار های روحی ، مستخدمین دولت به اصطلاح تدبیر و امید ، به رسانه ها ، در این واویلای فرهنگ ، اقایان دستمال به دست بگیرند و رقص کنند اگر در پشت جلد کتابها تیراژ ان را پانصد و یا هزار می نویسند برای در امدن از شرم و خجالت است تیراژ کتاب در استان ما چیزی حدود چهل و یا پنجاه است انهم نه برای فروش ، بلکه برای هدیه نویسنده به تعدادی از هم شهری ها!
انتشارات بعثت از کتاب چند ده صفحه ای من، روزگاری در تیراژ های پانزده هزار تجدید چاپ میکرد در عرض چهل سال با خودمان چه کردیم !
در ان پیام تورکی نوشتم ، روز سیاه خبرنگاری را در استان اذربایجان غربی به کسی تبریک نگویید. این روز سیاه را مردم ما باید و باید در روز انتخابات که نزدیک است، از این مثلث روحانی - فضلی و شهریاری به روز مردم و روز ازادی تبدیل کنند.
زنده باد آزادی و دمکراسی