آنا صحیفه اخبار فارسی |
همه سیاستمداران در دنیا یا هر کسی که عهدهدار مسوولیتی است، تمایل دارد از پاسخگویی طفره برود. نمیتوان این امر را مختص به ایران دانست. ولی آنچه ایران و برخی جوامع دیگر را متمایز میکند، آن است که در بسیاری از کشورهای دنیا مسوولان بهرغم تمایل به پاسخگو نبودن، نمیتوانند از بر گردن گرفتن مسوولیتی که عهدهدار آن هستند طفره بروند و مجبور به پاسخگویی هستند زیرا در صورت پاسخگو نبودن باید هزینه آن را بپردازند ولی در اینجا میتوان بدون هزینه مسوولیت نپذیرفت و پاسخگو نبود.
بنابراین هنگامی که اجباری در پاسخگویی نیست و طفره رفتن از مسوولیت هزینهای ندارد، مسوول از مسوولیت خود و نتیجه کار خود شانه خالی میکند. جامعه ما نیز از این نوع است. آنچه اهمیت دارد این است که نباید این موضوع را به خصلت فردی سیاستمداران تقلیل دهیم. به این معنا که فکر کنیم سیاستمداران آدمهای غیرپاسخگویی هستند. اصلاً قضیه به این شکل نیست. شما اگر در ساختار ایران چند مسوول پاسخگو قرار دهید، پس از مدتی از دایره مسوولیت حذف میشوند.
اگر بخواهیم چرایی این موضوع را توضیح دهیم باید اشاره کرد که پاسخگویی در برابر پرسشگری معنا میدهد؛ یعنی اگر پرسشگری با ضمانت کافی وجود داشته باشد، افراد و مسوولان یک جامعه را مجبور به پاسخگویی میکند. برای مثال چون حکم جلب یا احضار میآید افراد به دادگاه مراجعه میکنند و پاسخ میدهند حال آنکه اگر این ضمانت اجرا نباشد چه کسی به دادگاه میرود؟
بنابراین باید پرسشگری با ضمانت اجرا وجود داشته باشد تا سیاستمداران را به پاسخگویی ملزم کند. این پرسشگری یا از طریق نهادهای رسمی صورت میگیرد یا نهادهای غیررسمی (نهادهای مدنی). نهادهای رسمی نظیر دادگستری، مجلس و سایر نهادهای نظارتی. مشکلی که در جامعه ما وجود دارد این است که نهادهای رسمی استقلال کافی ندارند تا پرسشگری را اجرایی کنند درنتیجه پرسشگری به صورت موثر و مورد نظر صورت نمیگیرد. از سوی دیگر نهادهای مدنی که باید پرسشگر باشند -همانند رسانهها، احزاب و سایر نهادها- هم از قدرت کافی برخوردار نیستند و اجازه نمییابند که قوام پیدا کنند بنابراین برای پاسخ درباره اینکه چرا سیاستمداران ما از پذیرش مسوولیت درباره وضع کشور طفره میروند، ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا در کشور ما پرسشگری با ضمانت اجرایی کافی وجود ندارد؟
در مملکت ما پیروزی صد پدر و مادر دارد و در مقابل شکست یک نامادری هم ندارد.جامعهای که همه ،خود را در پیروزیها شریک میدانند اما در شکستها خود را غیرمسوول میبینند. به همین دلیل است که منتقدترین افراد میتوانند قدرتمندترین افراد باشند.آنچه بقای یک جامعه را تهدید میکند، لزوماً بمباران و جنگ و نظایر آن نیست بلکه بدترین عوامل تخریبی برای یک جامعه، شکافی است که میان مسوولیت و قدرت رخ میدهد. در ایران، این شکاف تاریخی است. برای مثال، در رژیم شاه، همه قدرت دست شاه بود و گفته میشد که او غیرمسوول است؛ یعنی پاسخگو نیست و مثلاً باید هویدا و دیگران پاسخ بدهند و مسوولیتها را بر عهده گیرند. این فرآیند کم و بیش در اغلب سطوح دیده میشد و شاهد نوعی ضعیفکشی بودیم. بنابراین، میتوان به این نکته به صراحت اشاره کرد که معمولاً در جامعه ما قدرت از آن عدهای است و مسوولیت از آن افرادی دیگر. به قول حافظ «جام می و خون دل هریک به کسی دادند».
در جامعهای که ما نتوانیم هیچ کس را به معنای دقیق کلمه مقصر بشناسیم، همه مقصر خواهند بود و هنگامی که همه افراد جامعه مقصر شناخته شوند وضعیت بدی رخ خواهد داد، اصولاً دیگر نمیتوان مرز میان خوب و بد را پیدا کرد. این مرز مشخص نخواهد بود و نمیدانیم چه کسی خوب و نیکوکار و مسوولیتپذیر است و چه کسی بدکار است. در واقع در این زمان، بدکاری خود به یک قاعده عام تبدیل میشود!
تاریخ
2019.11.03 / 10:29
|
مولف
عباس عبدی
|