آنا صحیفه اخبار فارسی |
متأسفانه مورخان ایرانی با قلب ماهیت اقوام بومی ایران، نه تنها به معرفی فرهنگ و تمدن والای آنها تمایلی نشان ندادهاند، بلکه تاریخ درخشان این اقوام را با افسانهها و خرافات آمیختهاند.
در افسانههای ایرانی که حتی در شاهنامه فردوسی نیز تکرار شده، تصویری که مورخان از بومیان این سرزمین و ساکنان اولیه آن دادهاند، تصویرغولهای شاخدار و عجیب و غریبی است که نژاد پاک آریایی!؟ (شاهان کیانی) با غلبه بر آنها ایران را به سوی تمدنی والا سوق دادهاند.
تمدنی که شالودهاش یعنی اساس فرهنگش که زبان و کتابت از نخستین بارزههای آن است به همت همین دیوها (بومیان غیر آریایی ایران) ریختهشدهاست.
بنا به نوشته پروفسور زهتابی آریاییها (!؟) با ورود به ایران، تمام ساکنین بومی این سرزمین را دیو نامیده و در افسانههایشان با افتخار تمام از قتل عام دیوان یعنی بازماندههای تمدنهای باشکوه ایلام، قوتی، لولوبی، ماننا و...یاد نمودند. این دیوها همانهایی هستند که به پادشاه آریایی، خواندن و نوشتن میآموزند.
در واقع، آریاییها با ورود به سرزمین ایران تحت تأثیر فرهنگ و تمدن شکوفای ایلام، قوتی، لولوبی...قرار گرفتند. تا آنجا که طهمورث، پادشاه کیانی ایران، وقتی میخواست گروهی از دیوان! (مردمان بومی ایران) را به قتل برساند، تحت تأثیر منطق آنها قرار گرفته و از این کار منصرف میشود و مانند طفل دبستانی در مکتبخانه دیوان (بومیان غیر آریایی ایران) حاضر شده و از آنها خواندن و نوشتن میآموزد.
فردوسی طوسی در شاهنامهاش این مطلب را چنین مطرح میکند:
یکایک بیاراست با دیو جنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کِت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند...
تاریخ
2020.05.12 / 16:37
|
مولف
محمد رحمانی فر
|