آنا صحیفه گوندم |
اگر کبک، کاتالان و مزار شریف حق آن را یافتهاند که زبانشان، یعنی فرانسوی، کاتالانی و ترکی ازبکی در ساختار سیاسی اسپانیا، کانادا و افغانستان به مرتبهی زبان رسمی ارتقا یابند، چرا ترکی، کردی، ترکمنی و بلوچی چنین جایگاهی نیابند؟
به هنگام تورق مجلهی "طنجه الادبیه" چشمم افتاد به بحثی دربارهی وضعیت زبان عربی در مراکش و چالشهایی که زبان آمازیغی (یا شاخهای از آن) در برابرش نهاده است. مصاحبهای با عبدالله جهاد، استاد نحو عربی در شهر دارالبیضا یا همان کازابلانکای مرحومان همفری بوگارت و اینگرید برگمن در فیلمی به همین نام. مصاحبه را که خواندم حیرت کردم. این موجود مسلمان که من هم یکیش باشم، از دموکرات دوآتشهاش گرفته تا بینادگرای ناشکیباش، از ایرانیاش تا مراکشیاش چقدر عین هم میاندیشند. این موجودات وقتی صحبت "غیریت" پیش میآید حاضراند هر غیری را سربکوبند، و یا هر اندیشهی "دیگر" را به مأموران حکومتی لو دهند.
موضوع مصاحبه وضعیت فعلی زبان عربی است و عبدالله جهاد رستاخیز جدید زبان آمازیغی را تهدیدی بر عربی تصور میکند. زبان آمازیغی یکی از زبانهای پُرگوینده و پُرلهجهی شمال آفریقا ، به ویژه مراکش، است. اما گویشورانش با سست شدن پایههای استبداد در آن نواحی، مدتی است رسمی شدن زبانشان را خواستارند. اما مثل بسیاری از کشورها نخستین سدی که به آن برخوردهاند روشنفکران ناسیونالیست است که به پشتوانهی دولتهای تمرکزگرا تاب تحمل هیچ غیریتی را ندارند. بر همین اساس عبدالله جهاد به شیوهی تمرکزگرایان خودمان از اینکه زبان دیگری در کنار عربی رسمی شود، سخت برآشفته میشود.
مصاحبه دو نکته دارد، یکی نارضایتی از وضع موجود زبان عربی، دوم تحقیر لهجهها. به گمان وی عربی آنچنانکه باید محافظت نمیشود. مظلومنماییِ آشنایی که همانندش را دربارهی زبان رسمی ممالک محروسه نیز دیدهایم. حال آنکه از همین مصاحبه پیداست که زبان عربی چه تیمار گسترده و مهندسی عمیق را به خود دیده است. مثلا در این همین مصاحبه کمتر از تعداد انگشتان یک دست واژگان دخیلی مثل "هندسه" وجود دارد که آنهم مُعرب است. زبان مصاحبه شیواست و مباحث زبانشناسی بیهیچ لکنتی و با تکیه بر گنجینهی پربار لغوی عربی صورت گرفته است. سبب آن است که اصطلاحات زبانهای اروپایی در زبان عربی اغلب معادل مناسب یافتهاند. مثلا معادلهایی چون واقعیه (رئالیسیم)، شیوعیه (کمونیسم) و هاتف (تلفن) در ساختار زبان جاافتادهاند و زمختی و تنگنایی معادلهای فارسیای چون "فاعل شناسا" و "خودرو نفربر جمعی" را ندارند. لذا آنچه شایستهی غمخواری است آمازیغی است که از ابتداییترین توجهها نیز محروم است، نه عربی که در تمام کشورهای عرب کمابیش نگهبانان پرشور و نهادهای ثروتمندی دارد.
عبدالله جهاد برای اینکه حق کتابت را از آمازیغی دریغ دارد به دو استدلال مخدوش دست میزند. نخست استقلال زبانی را از آمازیغی میگیرد و به لهجهای از زبان عربیاش فرو میکاهد، حال آنکه به تأکید زبانشناسان آمازیغی زبان دیگری است. آمازیغی حتا اگر شاخهای از عربی بود و در عین حال برای عربزبانان نامفهوم، برطبق موازین حقوق بشری گویشورانش حق داشتند که با هویت زبانی آنان بنام پدیدهی مستقل برخورد شود.
در ثانی، وی پس از آنکه آمازیغی را به یک لهجه کاهش میدهد با استدلالی آن را در زبان رسمی عربی ادغام میکند: «چرا یک زبان مجهز و پیشرفته را رها کنیم و به لهجهای بچسبیم که صرفا ابزار ارتباط روزانهی مردم عامی است؟ [نیازی به این کار نیست] چون در مراکش نیز مثل تمامی کشورها زبانی رسمی وجود دارد.» این حرف را دو استاد دانشگاه (یکی راست افراطی و نورچشمی برخی نهادهای دولتی، و دیگری چپ نو و تبعیدی) نیز علیه تدریس زبان ترکی در مدارس ایران زدهاند بیآنکه در نظر آورند نه فارسی به قدر عربی غنی است و نه ترکی به اندازهی آمازیغی فقیر. برعکس، چند شاخهی ترکی از چین تا کوزوو رویهمرفته چندین برابر فارسی متکلم و تولیدات فرهنگی دارند. جایزهی نوبل یکی از مویدات این ادعاست.
وی با تحریف واقعیت امروز کشورهای بسیاری اضافه میکند که «هر ملتی که خواهان حفظ امنیت روانی و سیاسی جامعه باشد به رغم لهجههای متفاوت دارای زبان رسمی یگانه است چنانچه در آلمان و اسرائیل و آمریکا مشاهده میکنیم.» وی از یاد میبرد که آموزهی "یک زبان، یک ملت، و یک دولت" به نخستین مراحل تکوین پدیدهی ملت-دولت تعلق دارد که به گفتهی هانا آرنت مرزهای بسیاری از آنها ظالمانه و زورگویانه ترسیم شده است.
اینک در جهانی که به یک دهکده تبدیل شده اگر کبک، کاتالان و مزار شریف حق آن را یافتهاند که زبانشان، یعنی فرانسوی، کاتالانی و ترکی ازبکی در ساختار سیاسی اسپانیا، کانادا و افغانستان به مرتبهی زبان رسمی ارتقا یابند، چرا آمازیغی چنین جایگاهی نیابد؟
تاریخ
2019.08.01 / 16:04
|
مولف
ایواز طاها
|