در بحبوحه جنگهای قوای دولتی با سیمیتقو آذر ۱۳۰۰، هزار و پانصد ژاندارم به فرماندهی سرهنگ سوئدی لوندبرگ همراه با ۱۰۰۰ چریک محلی به سرکردگی امیر ارشد حاجی علیلو، برای سرکوبی اسماعیل سمیتقو، رئیس ایل شکاک، به سوی سلماس رفتند اما در نبردی كه ۲۸ آذر ۱۳۰۰ روی داد، نيروهاي ژاندارمري شكست سختي خورده و به بندر شرفخانه عقب نشستند. امیر ارشد حاجی علیلو هم در این نبرد کشته شد. ناكامي و شكست در جنگ و ناخرسندی افسران ژاندارمری از طرح رضاخان برای ادغام ژاندارمری و نیروهای قزاق، به منظور یکپارچه کردن نیروهای مسلح ایران، سبب شد تا شماری از افسران ژاندارم، به رهبری یاور (سرگرد) ابوالقاسم لاهوتی، در شرفخانه به فکر کودتا بیفتند. كودتای این افسران، با بازداشت سرگرد محمود پولادين، جانشین سرهنگ لوندبرگ، و دستگيري ساعد الملك الهامی، حاكم شرفخانه، از روز ده بهمن ۱۳۰۰ عملاً آغاز شد. عصر همان روز گروهي از سواران ژاندارم راهي صوفيان شده و در طول راه خطوط تلفن، تلگراف و راه آهن را قطع كردند. مهدیقلی هدایت، والی (استاندار) آذربایجان، كه روز فردای شورش از وقايع شرفخانه آگاه شده بود، در تدارك دفاع از تبریز برآمد اما نيروي ژاندارم در جنگ بر مدافعان شهر پيروز شد و پس از توقيف والی، كنترل اكثر نقاط شهر را به دست گرفت. وقتی خبر شورش لاهوتی به تهران رسید، رضا خان وزیر جنگ، به سرهنگ حبیب الله شیبانی فرمانده ژاندارمری اردبیل دستور داد به تبریز برود و شورشیان را سرکوب کند. در زد و خورد کوچکی که بین نیروی اعزامی از اردبیل و شورشیان در حومه تبریز روی داد، سروان تورج میرزا، رئيس ستاد جنگ كودتاچيان كشته شد. روز ۱۹ بهمن ۱۳۰۰ نیروهای ژاندارمری اردبیل بر تبریز مسلط شدند و ابوالقاسم لاهوتی، همراه با چند تن دیگر از همدستانش، روز ۲۲ بهمن ۱۳۰۰ به شوروی گریختند. ابوالقاسم لاهوتی مدتی را در قفقاز و مسکو به سر برد و در سال ۱۹۲۵ به تاجیکستان سفر کرد و از پایه گزاران ادبیات نوین در این جمهوری سابق شوروی تبدیل شد. ابولقاسم لاهوتی سالهای زیادی در تاجیکستان زیست و سال ۱۹۴۶ دیوان اشعارش را چاپ کرد. بعد از مدتی تاجیکستان را ترک کرد و در مسکو مقیم شد و ۱۰ سال بعد در مسکو درگذشت.
نام خانوادگی اصلی وی، «الهامی»، از نامههایی که به برادرش مینوشت آشکار شد. وی افزون بر فارسی به زبانهای فرانسوی، روسی، ترکی و انگلیسی مسلط بود و مدتی در ترکیه به چاپ نشریات ترکی و فرانسوی پرداخته بود.