آنا صحیفه اخبار فارسی |
دختری به نام سحر، بیست و نه ساله، در اعتراض به حکم ناعادلانه ای که برایش صادر شده بود، خود را به آتش کشید. چند روز در بیمارستان بستری بود، اما نجات نیافت و در تاسوعای حسینی در گذشت.
آری خبر به همین سادگی است و وجدان ما انسانهای قرن بیست و یکم "ایران زمین" به همین راحتی که این خبر را خواندید، بی خیال تمامی ارزشهایی است که بشریت در طول تمدن چندین هزارساله اش موفق به آفرینش و سازماندهی آن شده است.
سحر دختری ساده و معمولی بود نه سیاسی و نه طرفدار حزبی خاص، او فقط طرفدار یکی از تیمهای فوتبال کشوری به نام ایران اسلامی بود. جرم سحر این بود که میخواست به مانند مردان بسیار بسیار مرد این مملکت، به استادیوم فوتبال برود. اما ذهن مرد سالار جامعه او را به سزای این خواسته غیر "شرعی اش" رساند. بازداشت، بازجویی، محاکمه، شش ماه حبس.
او به این ستم به ظاهر قانونی تن نداد. اعتراض کرد. ولی ابزاری و جایگاهی برای اعتراض نیافت. پس به جان خود برگشت، و به همراه جان به جانب خدایی که میگویند ظالمان را به سزای اعمالشان خواهد رساند رجعت نمود.
سحر سوخت، خاکستر شد و خاکسترش توسط فعالان فضای مجازی به سرتاسر دنیای عینی پاشیده شد. بدین طریق بوی تن سوخته سحر به مشام اکثریت محافل بشردوست رسید. ولی تو گویی راه تنفس جامعه بسیار مرد ما بشدت بسته است. انگار بوی تعفن عقاید بسیار بسیار مردانه دستگاه تنفس جامعه ما را از کار انداخته است. این جامعه بوی گوشت سوخته زنان و دخترانش را نمی شنود که فریاد امدادشان به هوا بلند است. "آهای مردان بسیار بسیار مرد، ما هم مثل شما انسانیم و حق زیست انسانی داریم".
مردهای جامعه ما باید بدانند که سحر، تنها توسط دستگاه قضایی دینی محکوم نشد. او پیشاپیش توسط ذهن مرد سالار و ارتجاعی ما به آتش کشیده شده و سوخته بود. باور نمی کنید به اطراف خود و به زنان و دختران اطراف خودتان نگاه کنید و به عقاید خودتان در مورد آنان تلنگری بزنید.
من به نوبه خود اشکم را پاک میکنم و برای شادی روح سحر تمرکز کرده و فاتحه میخوانم.
دختر نازنین روحت شاد.
تاریخ
2019.09.11 / 13:27
|
مولف
حسن ارک
|