آنا صحیفه اخبار فارسی |
این خاطره را بدین جهت می نویسم ، که بدانید ، دستگاه قضای مملکت ، مشکلش با کسانی نیست که در پی واقعیتی هستند ، اتفاقا با کسانی است که برای رسیدگی به واقعه ، مضطرب و نگران هستند ، و باری به هر جهت در پی این هستند که ان واقعه را لاپوشانی نموده و یا وضعیتی پیش اورند که دستگاه قضا از ان بگذرد به اصطلاح از (جلو بر آمدنی ) می کنند .
این حمله کردن برای نرسیدن به مرحله دفاع کردن است .
من رئیس دادگاه بودم ، ان زمان به صورت فله ای به تمام پرونده ها رسیدگی می کردیم ، رانندگی بدون پروانه ، قتل در پشت پلیس راه ، حمله اراذل و اوباش به عروسی ، سد معبر ، تخلف رانندگی ، تصحیح تاریخ تولد .
پرونده را باز کردم ، همان فرمول کلیشه ای ، خداوند بچه ای به ما داد ، که برایش
شناسنامه گرفتیم و اون بچه مرد چند سال بعد بچه دیگری عنایت فرمود و......
و بعد شهادت شهود ، به منشی گفتم
پرونده شناسنامه بیایند ، هنوز جابه جا نشده بودند که پیر مردی داد و بیداد راه
انداخت و با عصبانیت گفت :
چرا مردم را اذیت می کنید ، چرا ما را کشاندید دادگاه ؟ مردم که دروغ نمی گویند !
گفتم : حاج اقا حوصله کن ، بگذار مقدمه را بنویسم وقتی به شما رسیدم
تمام حرفهایت را خواهم نوشت .
وقتی حکایت خواهان و مدعی را شنیدم و ایشان چند نفر را برای شهادت معرفی کرد ، رو به پیرمرد اسمش را پرسیدم
با غیظ و طمانینه جواب داد ، پرسیدم
چند بچه داری ؟
مکثی کرد و گفت : هفت تا فرزند دارم چهار تا پسر و سه نفر دختر ...
گفتم : حاج اقا تاریخ تولد یکی از هفت فرزند خود را بفرمایی ، بلافاصله به این
پرونده رای مید هم !
به فکر فرو رفت و ظاهرا چیزی یادش نیامد و پس از سکوتی طولانی گفت :
پسر بزرگ من در زمستان متولد شده است چون برای قابله رفته بودیم و راه بند امده بود وقتی رسیدیم ، او متولد شده بود ولی تاریخ ان را نمی دانم !
گفتم حاج اقا شما تاریخ تولد فرزندان
خودت را نمی دانی ولی چطور تاریخ تولد بچه مرده و زنده همسایه خود را
میدانی ، تازه اگر هم همسایه اش باشی ؟
گفتم پا شو برو اول تاریخ تولد بچه های
خودت را یاد بگیر تا شهادت تو در باره
تاریخ تولد بچه های مردم ، قابل درک و قابل فهم باشد .
اقایانی که برای عدم رسیدگی به واقعه ای داد و قال راه می اندازند ، داد وقال انها برای رسیدگی به واقعه است !
تاریخ
2019.11.12 / 22:57
|
مولف
عیسی نظری
|