"چؤل بایرامینیز مبارک" ، "چؤل بایرامینیز قوتلو و موتلو اولسون" ، "عید دشت تان مبارک"
اعیاد سهگانۀ "چؤل بایرامی" (سیزده بدر) در کل منطقۀ خلخال (تا اردبیل، میانه، طارم و زنجان)
روزی که در فارسی "سیزده بدر" نامیده میشود جزو یکی از ۳ روز اعیاد سهگانۀ "چؤل بایرامی" = "اعیاد دشت" است.
در شهر خلخال، تا چند سال قبل، این اعیاد در روزهای "۱۳" ، "۱۷" و "۲۱" بهار انجام میشد و در این روزها به دشتها، چشمهها و باغها رفته شده و از آب چشمههای خوشیمن به سر ریخته میشد (در خلخال از آب چشمههای هفتگانۀ خوشیمن، بیبی بولاغی، جان بولاغی، سیده خانا بولاقی، حاجت بولاغی، یئددی بولاق و ؟ ).
از روی نهال درختان تبریزی یا از کنارشان ۳ یا ۷ بار پریده شده و نذری کرده و حاجت طلبیده میشد. از آب چشمههای حاجت مثل چهارشنبهسوری کمی خورده شده، به غذا اضافه میشد و کلاً آب را به چهار گوشۀ اتاقها میپاشیدند تا از نظر بد و بلایا به دور باشند (ارواح خبیث شامانی) و این بلایا از خانه به دور شود. سلامتی باشد و ازدواج صورت گیرد.
منطقۀ ائللر باغی ( باغ آقای نقیزاده) یکی از مناطق این مراسم بود. خوردن برف با دوشاب هم در آنجا مرسوم بود و باز تخممرغ رنگ شده با پوست پیاز هم خورده میشد.
پاشیدن آب این چشمههای خوشیمن را "سو چیلهلمک" میگفتند.
به غیر از این مراسم، "عید نوروز"= "ایل بایرامی" ، "یاز بایرامی" هم از عید "کیچیک چیلله" (چللۀ کوچک) و شب "خیْدیْر نبی" یا همان والنتاین (عید عشاق اروپایی) شروع میشد. تعداد اعیاد "چیلله بئچه" ۷ مرتبه در عصرهای روز سهشنبه بود که در این عصرها آتش افروخته میشد و کلاً تمیزی و تدارکات عید از ۴۹ روز قبل از چهارشنبۀ آخر سال شروع میشد. آخرین روز این اعیاد را به فارسی "چهارشنبهسوری" مینامند و در ترکی "کول بایرامی" یا "عید گِل" است. چون چهار عید آخری اعیاد هفتگانۀ "چیلله بئچه" که در جمهوری آذربایجان هم جشن گرفته میشوند: اعیاد "آتش" ، "باد" ، "آب" و "خاک،گِل" نامیده میشوند.
سفرۀ هفتسین ترکی هم که به نامهای "باجا آلتی خونچاسی" = "خونچههای زیر دودکش" نامیده میشد که برکت باید از آنجا و از آسمانها نزول میکرد. بر روی این خنچۀ نذری "برکات هفتگانه = یئددی سی" برای هر برکت ۷ برکت کوچکتر گذاشته میشد (مثلاً از جملۀ آنها هفت دانۀ بو داده مانند گندم، عدس، بزرک و ...) نانها و نان شیرینیها هم هفت نوع بودند و ...
تمام این سفرۀ برکت چون نذری بود. بعداً بهوسیلۀ افراد و مهمانانی که برای دید و بازدید میآمدند خورده میشد چون نذری محسوب میشدند ...
این اعیاد زمستانی و بهاری دوران نذر و نذورات برای خوشی و سلامتی بود....
در مورد "باجا آلتی خونجاسی" = "خنچۀ زیر دودکش" باید گفت که محل "اجاق" خانه یا "آلاچیق" برای ترکان بسیار مقدس و محل نزول برکت محسوب میگشت و این محل رکن اساسی "خانه" را تشکیل میداد. در ضمن "آتش" هیچ موقع با آب خاموش نمیشد. (بیشتر با خاک خاموش میشد) و با چیزهای تیز به آتش کوبیده نمیشد.
(در شامانیزم قبل از اسلام علت بدبیاری آوردن و اذیت شدن "آلاس=آلاز" یا روح آتش بود) همین "آلاز" در ضمن ما را از بلایا حفظ میکرد و بلایا را دور میکرد. به "آلاز" در بعضی شیوههای ترکی "الو" هم گفته میشد و گفتن "الو پلو چارشنبه، یاغلی پلو چارشنبه" = "تقاضای برکت" است و همچنین خواستن زدودن "امراض" از بدن بهوسیلۀ آلاز=الو هم بسیار مرسوم است.
سوزاندن اسپند و مراسم چارشنبهسوریها یک نوع مراسم "آلازی" شامانی است و در سیبری برای دور کردن بلایا بسیار برگزار میگردد.
مراسم مثل ۳ عید دشت "چؤل بایرامی" هم برای دور کردن بلایا در سیبری بسیار برگزار میگردد... (که در جایی دیگر شرح خواهد شد.)
در ضمن بستن پارچه به درختان همراه نذر برای چیزهای خوب و خوش هم در خلخال رایج است. ( راجع به تقدس "تک آغاج" ، "شجرۀ طیبه" یا "قاییْن آغاجی" در موقعیتی دیگر خواهم نوشت.)
تمام این مراسم از طریق سومر به ادیان وارثان او یعنی به ادیان ابراهیمی میرسد. از چشمه، جویبار تا درختان در بهشت قرآنی تقدس پیدا میکند و همین مراسم در اسلام هم معنی جدید شکرگزاری برای نزول برکات مییابد و این روزها به روزهای امید و آرزوها و نذری (دیلک) برای خوشیها، سلامتی و نزول برکات تبدیل میگردد.
"چؤل بایرامینیز مبارک" ، "چول بایرامینیز قوتلو و موتلو اولسون" ، "عید دشت تان مبارک"