آنا صحیفه یازارلار |
هر وقت که برادرانم به همراه
پسرخواهرم و پسربرادرم برای تماشای بازی فوتبال عازم استادیوم سهند تبریز میشوند، دخترخواهرم بدجوری حسرت میخورد که چرا نمیتواند در این نشاط سهیم شود. یکبار به همراه اعضای خانواده به تبریز رفتیم و ساعاتی را دم در استادیوم ایستادیم تا او آن همه شور و شوق را تماشا کرده برای لحظاتی هورا بکشد و تا لحظه خروج پسرها از استادیوم در آن حوالی پرسه زدیم.
با خواندن خبر خودسوزی سحر خدایاری تازه به عمق حسرت خواهرزادهام پی بردم و حس بدی به من دست داد که نکند روزی دختر خواهرم... دلم قرص بود که در چنان شرایطی همهی تراکتوریها و همهی آذربایجان به خیابان میریختند. اینک آنچنان ما را از دایرهی "احساس تعلق مشترک" اخراجیم که نمیتوانیم این کار را برای سحر خدایاری
تکرار کنیم.
در دورهی دانشجویی (دورهی اول خاتمی) گاهی سری به دانشگاه امیرکبیر میزدم. یکبار با یکی از فعالان انجمن اسلامی آنجا همصحبت شدم. پرسید که مطالبهی شما چیست؟ من هم با همان خجالت و کمرویی که اکثر حاشیهنشینها در مواجهه با بچههای مرکز گرفتارش میشوند گفتم: "اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی". او گفت که ما با بزرگترین اصل این قانون یعنی ولایت فقیه در افتادهایم، آن وقت شما خواهان اجرای یک اصل در پیتی هستید؟ گفتم: زمانی که پدران ما به همراه آیتالله شریعمتداری با آن اصل بزرگ درافتاده بودند، شما تهمتهایی مانند وارداتی بودن و پیروی از اجانب به ما زدید و ما تصمیم گرفتیم دیگر با اصول بزرگ کاری نداشته باشیم و همین اصل درپیتی ما را بس است.
در تمام این سالها که طرفداران تراکتور دقیقه ۲۵ بازی را به شعار حضور زنان در استادیوم اختصاص داده بودند، همهی آنهایی که امروز از تحریم استادیومها صحبت میکنند میگفتند که تراکتوریها نباید فوتبال را سیاسی کنند و ما میگفتیم فوتبال فقط دویدن برای یک توپ گرد نیست؛ بلکه بخشی از زندگی ماست و نمیخواهیم هنگام ورود به استادیوم دردهایمان را مانند دخترانمان پشت در گذاشته و وارد شویم. پس باید از دردهایمان بگوییم. امروز هم کاری به شعارهای بزرگ نداریم. همان دقیقه ۲۵ ما را بس است و راهی را که در پیش گرفتهایم تا آزادی "سهند و آزادی" با همان دقیقه ۲۵ ادامه خواهیم داد.
تاریخ
2019.09.11 / 21:41
|
مولف
ابراهیم ساوالان
|