یوخاری

فقر و ناداری صورت عریان زندگی جهنمی هستند

آنا صحیفه یازارلار
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

زندگی جهنمی

فقر و ناداری صورت عریان زندگی جهنمی هستند. فقر ویرانگر صفات و اصول اخلاق حسنه است. در همه جوامع کم و بیش شاهد فقر هستیم. اما در نظام های کمونیستی با الغای مالکیت خصوصی و ابزار تولید و در نتیجه نابودی انگیزه کار و تلاش و کوشش، و بنابراین عدم تولید ثروت، فقر در جامعه به صورت وحشتناک گسترش می یابد. چنانکه در کشورهای کمونیستی واقعاً موجود قابل مشاهده بود و هست.

فقدان نظم و امنیت در جامعه نیز زندگی را جهنمی خواهد کرد و به همین خاطر است که انسان نهاد دولت را به وجود آورده است. اصلی ترین کارکرد نهاد دولت حفظ نظم و امنیت در جامعه است که صد البته در مدرنیته وظایف دیگری از آن جمله مبارزه با بیکاری، تورم و ... بر دوش دولت بار شده است. در فقدان امنیت در جامعه ملت با چشم پوشی از آزادی به استقبال مستبدان خواهد رفت که امنیت را در جامعه تأمین می کنند. چنانکه بارها در تاریخ این کشور شاهد این رویداد بوده ایم. در تاریخ معاصر و در بحبوحه جنبش مشروطه خواهی و چند سالی بعد از آن اجتماعیون ـ عامیون (دمکرات بعدی) به رهبری تروریست حرفه ای حیدرخان عمواوغلی، شیخ محمد خیابانی و ... آن چنان هرج و مرجی در کشور حاکم کردند که حکومت قاجار بیرون از تهران حاکمیت و اقتدار نداشت. درست فردای روزی که محمدعلی شاه به تصویب قانون انطباعات طی نامه ای از نمایندگان مجلس تشکر کرد، تروریست حرفه ای حیدرخان عمو اوغلو طرح ترور محمدعلی شاه را به اجرا گذاشت. شیخ محمد خیابانی هرج و مرج طلب با تغییر نام تاریخی آزربایجان به آزادیستان در این خطه با قلدری فرمانروایی می کرد.

این بود که مردم خسته و از رمق افتاده از هرج و مرج و منتظر ظهور منجی با جان و دل به استقبال رضا خان رفتند و استبدادی دیگر بر کشور حاکم گشت. به غیر از فقر و ناامنی در موارد دیگری نیز زندگی جهنمی می گردد. از آن جمله

۱. هنگامی که خط تمایز و مرز بین حوزه خصوصی و حوزه عمومی به دست حکومت از میان بر داشته می شود.
۲. گناه با جرم یکسان انگاشته شود.
۳. رواداری، تسامح و تساهل در عرصه سیاسی وجود نداشته باشد.

در حال حاضر در این کشور حکومت مرز حوزه خصوصی را با حوزه عمومی زیر پا گذاشته است. یعنی به لباس، گذران اوقات فراغت و ... نظارت می کند. گناه را با جرم یکسان می انگارد. نه تنها با مخالف و منتقد راه تسامح و تساهل پیش نمی گیرد بلکه حذف آنان را در برنامه خویش داشته و دارد.

از منظر سازه انگاری این موارد را مورد بررسی قرار دهیم. سازه انگاران به "برساخته بودن" همه چیز ـ حتی خود انسان، و رفتار و کنش های وی ـ معتقد هستند. آنان می گویند انسان به وسیله جامعه ساخته می شود و در عین حال جامعه هم به وسیله انسان ساخته می شود. اما نسل امروز جامعه فردا را می سازند همان گونه که نسل دیروز جامعه امروز را ساخته اند.

حالا نظری بر نقش نسل گذشته در ساخت جامعه امروز در دو مورد بالا یعنی از میان برداشته شدن مرز بین حوزه خصوصی با حوزه عمومی و عدم رواداری بیفکنیم. اسد بهرنگی در صفحه ۱۷۱ کتابش با عنوان «برادرم صمد ...» می نویسد: "صمد خود برایم نقل کرد: "چند روز پیش با کاظم و دیگر بچه ها تو گلستان کناری ایستاده بودیم. دو خانم مینی ژوب، همراه با یک دختر جوان که آن هم لباس کوتاه و بدون آستین داشت از جلومان می گذشتند. کاظم رفت دنبال زن ها، من هم مبادا که دردسری ایجاد کند پشت سرش رفتم، شنیدم که صدا زد "خانم خانم یک لحظه ... عرض داشتم." خانم ها و دختر ایستادند. من هم با کمی فاصله ایستادم. کاظم خانم ها را از سر تا پا ورانداز کرد و گفت: "خانم شما با این وضع بیرون آمده اید، که چی بشود؟ آزادی زن یعنی همین دیگه! چرا خودتان را آگهی تبلیغاتی کرده اید؟ لااقل این دختر را دنبال خود نکشانید. حیف است، خودتان هم حیف هستید،" زن ناراحت شد و داد و فریاد راه انداخت ... صمد این ها را با خنده می گفت ولی از لحنش معلوم بود که انگار کاظم سخن قلب او را گفته است."

گشت ارشادی که امروز در جامعه جولان می دهد ریشه اش به نسل دیروز بر می گردد. پس باید برای ساخت آینده بهتر دیروز و نیز امروز را به صورت عمیق مورد مطالعه و کنکاش قرار داد. خوانش و روایت کمونیست ها و پان ایرانیست ها از تاریخ معاصر ایدئولوژیک زده، غیر علمی و تبلیغاتی می باشد.

صمد بهرنگی در ۲۴ ساعت در خواب و بیداری چنین می نویسد: "ماشین سواری براقی آمد. روبروی ما کنار خیابان ایستاد و جای خالی را پر کرد. آقا و خانم جوانی و یک توله سگ سفید براق از آن پیاده شدند. پسر بچه درست همقد احمدحسین بود و شلوار کوتاه و جوراب سفید و کفش رو باز دو رنگ داشت ... از کنار ما گذشت عطر خوشایندی به بینی هایمان خورد. قاسم پوسته ای از زیر پایش برداشت و محکم زد پس گردن پسرک. پسرک برگشت نگاهی به ما کرد و گفت: ولگردها! ... احمدحسین با خشم گفت: برو گم شو بچه ننه! ... من فرصت یافتم و گفتم: حالا می آیم خایه هایت را با چاقو می برم. بچه ها همه یک دفعه زدند زیر خنده ..."

تنفّر قاسم سبب می شود که او، بدون هیچ دلیل و گفتگویی، پوسته میوه ای از زیر پایش بر دارد و محکم به پس گردن پسرک بزند و رفتاری خشونت آمیز از خود نشان دهد. چرا راوی می خواهد با نفرت مخالف اندیشه خود را اخته کند؟ صاحبان و حاملان این تفکر خود نتوانستند به اقتدار عالی دست یابند اما هم سنخ هایشان چرا؟ و ما شاهد عملکرد عدم رواداریشان در عرصه سیاسی بوده و هستیم. و همانگونه که در بالا آوردیم ریشه همه این زشتی ها به نسل دیروز بر می گردد و آنان بودند که جامعه امروز را ساختند.

تاریخ
2019.10.08 / 17:34
مولف
قادر کیانی
شرح لر
دیگر خبرلر

قادین گولرسه...

نه آغلارسان، نه سیزلارسان، بیر دردی بئش اولان کؤنلوم...

تبریز دلیلری بیزی اؤزباشینا بوراخدی... – تبریزلی یازار

تبریزلیلره آچیق مکتوب: او کیشی کیمدیر؟

هیمنیمیزه غضبیمیز واردی، میزیلدانیردیق…

ارمنی تعصبو چکه‌ن «بایقوش» آذربایجانلیلار

ارمنیلر بو دعوتی قبول ائتمیرلرسه…

فاجعه اؤنوندییک: رژیمدن حاقیمیزی زورلا آلمالیییق!

سیز ۴۰ میلیونو اونوتموسوز – بایرامینیز مبارک

ارمنیلرین تهدید ائتدیی لو عسگروو وفات ائتدی

خبر خطّی
Axar.az'da reklam Bağla
Reklam
Bize yazin Bağla