از سال ۱۲۸۷ شمسی که روسها به بهانه عدم امنیت در تبریز، تمام آزربایجان را به اشغال خود درآوردند، در مناطق سرحدی آزربایجان با عثمانی همسایه گردیدند.
با وقوع جنگ جهانی اول و درگیری مستقیم عثمانی و روسیه، دولت عثمانی نتوانست حضور قوای روس در آزربایجان را تحمل کند، لذا به دولت قاجار برای خارج نمودن روسها از اهالی آزربایجان احضار کردند. دولت قاجار مساله را با روسها در میان نهاد ولی روسها نه تنها به این درخواست مشروع وقعی ننهادند، بلکه سر فرماندهی ارتش روسیه در قفقاز تصمیم گرفت واحدهای نظامی موجود در شمال غرب را تحت عنوان "سپاه آزربایجان" به فرماندهی ژنرال چرنوزوبوف تقویت و تجدید سازمان دهد. یکی از اهداف اصلی این نیروها، حفظ و تامین محور ارتباطی جلفا-خوی-سلماس و اورمیه بود، که مسیر مناسبی برای وصول به عراق امروزی و آبهای گرم محسوب میشد. استقرار هواداران مسیحی روسها در منطقه نیز، بر اهمیت این کریدور افزود.
اوایل سال ۱۲۹۳ آزربایجان به عرصه زور آزمایی قوای روس و عثمانی درآمده بود. قوای عثمانی به فرماندهی انور پاشا به نزدیکیهای آزربایجان آمد تا منطقه را از لوث وجود روسها پاک کند ولی در دی ماه ۱۲۹۳ (اوایل سال ۱۹۱۵م) یکصد هزار تن از سربازانش را از دست داد و فاجعه مشهور ساری قمیش به وقوع پیوست. در بهار ۱۲۹۵ بتدریج تمام منطقه به اشغال روسها درآمد و آخرین تلاش عثمانیها برای اخراج روسها از آزربایجان در نبرد دیلمان به ناکامی انجامید. با ورود آشوریهای عثمانی که در آزربایجان، "جیلو" نامیده میشوند، به معادلات نظامی منطقه، و اعلان جنگ رسمی به دولتشان عثمانی، مقاومتشان در برابر سپاه عثمانی دیری نپایید. اینان که با پشتیبانی قوای روس علیه عثمانی قیام کرده بودند، این بار نیز دست به دامن آنها شده و به آزربایجان گریختند. دهها هزار مرد و زن و کودک جیلو از منطقه حکاری گریخته و به اورمیه و سلماس آمدند. ورود این قوم ناخوانده به آزربایجان، آنهم در شرایط جنگ، برای آزربایجان سربار عظیمی شد ولی علی رغم این امر، مردم آزربایجان شرایط مساعد زیستی جیلو ها را فراهم کردند، ولی جیلو ها جواب این کمک ها و نوع پروریها را با کشتار و خون و گلوله پس دادند که اسناد فراوان این جنایات در کتب تاریخی موجود است.
تا وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، و خروج روسیه از جنگ جهانی و بالتبع از آزربایجان، روسها و جیلوها با همکاری هم در سوزاندن بازارها و کشتار مردم از هیچ گونه کوششی فروگذار نمیکردند، پس از خروج روسها از آزربایجان، متفقین با مسلح کردن جیلوها، آنها را در قالب ۶ گردان (۴ گردان آشوری و ۲ گردان ارمنی) با آتشبار و ۳۰۰ سوار با فرماندهی افسران روسی و انگلیسی و فرانسوی در مقابل آزربایجانیان و عثمانیان قرار دادند. ارتش مسیحی با کشتار سه روزه مردم اورمیه در ۳ اسفند ۱۲۹۶ تسلط خویش بر غرب آزربایجان را اعلام کرد.
"مارشیمون" رهبر روحانی و ملی جیلوها برای تقویت قوای سوار خود به نزد سیمیتقو که متفق انگلیسیها محسوب میشد، آمد. ولی وی در ۲۵ اسفند ۱۲۹۶ در کهنهشهر بدست سیمیتقو کشته شد و نستوریها و جیلوها که از قتل مارشیمون به خشم آمده بودند و از طرفی هم دستشان به سیمیتقو و کردها نمیرسید، خواستند کینه خود را از مردم بی دفاع شهر اورمیه که بر آن تسلط داشتند بگیرند، دوباره کشتار مردم اورمیه و دیلمان و کهنه شهر از سر گرفته شد. در طی چند ماه بیش از صد هزار آزربایجانی کشته شدند.
آندرانیک نیز با بیست و پنج هزار ارمنی به خوی حمله کرد تا با اتصال به جیلو ها و از آنجا انگلیسی ها، نقشه تاسیس ارمنستان بزرگ را عملی کند که این عمل با مجاهدتهای آزربایجانیان در خوی و قوای عثمانی نافرجام ماند.
با ورود قوای عثمانی به آزربایجان، با هدایت انگلیسی ها دهها هزار ارمنی و آشوری به جنوب دریاچه ارومیه و از آنجا به همدان گریختند. انگلیسی ها آنها را در اردوگاه هایی در شمال بغداد جای دادند. مسیحیان آزربایجان پس از ماجراجوییهای فراوان به دنبال عفو عمومی به اورمیه و سلماس بازگشتند و در آخر تراژدی قتلعام آزربایجانیان در دو سوی آراز در اوایل قرن بیستم با به سلطنت رسیدن رضا خان در تاریکی فرو رفت.