اخلاق به معنای گفتار پاستوریزه و رفتار اتوکشیده نیست. پس چیست؟
این هفته در رشته گزینگویههایی به "اخلاق و عدالت" خواهم پرداخت.
اینها را سردستی و بیترتیب مینویسم؛ در لحظۀ صرف قهوۀ میان مطالعه، پشت چراغ قرمز، در دستشویی و پیادهروی عصرگاهی.
لذا ساده، عینی و لذیذاند. البته با سهوها و سهلانگاریهای محتمل. عدالت زیباست.
اخلاق وظیفهگرا
اصل زرین اخلاق مبتنی بر عدالت است: «آنچه که بر خود نمیپسندی بر دیگری مپسند.»
این نگرش وظیفهگرا به این معنی است که ما بیقیدوشرط در مقابل وجدان خود مسئولیم.
البته باصورتبندی خودآگاه/ناخودآگاه توسط فروید این سوال پیش آمد که نکند وجدان اخلاقی همان سوپرایگوی روانشناسی باشد.
اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی (عدالت)
در بیلبوردها ما را به اخلاق فردی میخوانند: به همسایهات احسان کن، از دروغگویی بپرهیز.
این سفارش، آدرس غلطی است برای انحراف اذهان از لگدمالی اخلاق اجتماعی توسط همان نصیحتگران. بیعدالتی این است.
به گفتۀ جان استوارت میل همچنانکه امانتداری و راستگویی اخلاق فردی است، عدالت نیز اخلاق اجتماعی است.