جناب نصیری در تکمیل همان مطلب طرح شده در بخش قبلی می نویسند:
«همه اقوام ایرانی تا وقتی که به رذیلت نیالوده باشند؛ ایرانی اند، اما به محض آلوده شدن به رذایل اخلاقی، اهل توران خواهندبود. توران در واقع در درون و دل ایران است و اگر بخواهیم از مفاهیم هگلی برای بیان این دقیقه مدد بگیریم؛ باید گفت که در هر لحظه ای که یک ایرانی را در نظر بگیریم، وجود او برآیند دیالکتیک ایرانیت و تورانیت است. توجّه به این نکته ضروری است که منظور از ترک در بخش های افسانه ای شاهنامه، ترکان نژاد زرد ساکن در ماوراء مرزهای شرقی ایران هستند؛ یعنی، در این دوره ما در ایران ترک نداریم، بلکه ساکنان سرزمینی که امروزه آذربایجان شناخته می شود، همان آذری زبان های کهن بودند که به عنوان یکی از اقوام اصیل ایرانی به یکی از زبان های زیر شاخه زبان پهلوی سخن می گفتند».
بخش نخست نوشته های نصیری در باب توران و تورانیّت چنانکه در بخش قبلی هم اشاره شد، حاصل تخیّلات و توهّمات خود نصیری است و صاحب نظران چنین تعریفی از مفهوم توران را تأیید نمی کنند. ادّعای آذری زبان بودن آذربایجان در این فراز هم از مصادیق تعیین نرخ در حین دعواست.
برآیند گفتۀ آقای نصیری در انتهای این بخش این است که آذربایجانی ها اگر خود را به زبان موهوم آذری منتسب کنند؛ مالک اندیشۀ ایرانشهری خواهندبود و از مزایای آن بهره مند خواهندشد و بر قلّۀ فرهنگ و تمدّن صعود خواهندکرد و اگر خود را ترک بدانند؛ از حیّز انتفاع ساقط می شوند و به قومی دارای انواع رذایل و بی بهره از فلسفه و اندیشۀ سیاسی و فرهنگ بدل می گردند.