آنا صحیفه یازارلار |
مینوی بعد از کلّی کلنجار رفتن بر سر اثبات فارس بودن ابن سینا، تازه یادش می افتد که در باب فروسیّت او اصرار نورزد:
« این قدر در باب ترک نبودن ابن سینا بس، ولی بندۀ ایرانی اصراری هم به این نمی ورزم که وی ایرانی بوده است. بعضی ایرانیان می توانم نام ببرم که ننگ عالم بشریّت بوده اند و فخری برای ابن سینا نیست که همنژاد و همخون ایشان باشد.» (نقد حال, صص 147 ـ 146)
سرتاسر نوشته های نویسندگانی چون مینوی اصرار بر سر ایرانی یا همان فارس بودن بودن همۀ شخصیّت های علمی، فرهنگی و هنری فلات ایران از هر زبان و قوم و قبیله ای بوده است و این ادّعای عدم اصرار جز یک تعارف توخالی چیز دیگری نیست؛ بخصوص که او بعد از کلّی احتجاج بر سر اثبات ترک نبودن بل فارس بودن ابن سینا به اینجا رسیده است.
او برای خالی نبودن عریضه سراغ اصول و قواعد می رود و از تعلّق بزرگان دانش و ادبیّات و هنر و فلسفه به نوع بشر سخن می گوید:
« حکما و علما و شعرا و فلاسفه و هنرمندان بزرگ تعلّق به نوع بشر و تمام کرۀ زمین دارند و کسی حقّ مباهات به همنوعی و همنژادی آنان را دارد که لیاقت بهره بردن از آثار خامه و نتایج فکر و قریحۀ آنان را داشته-باشد. » (همان, ص 147)
اتّفاقاً ما هم به همین اصل معتقد هستیم، لیکن دست تقدیر ما را با زیاده خواهانی هم وطن ساخته که همچون کودکان لوس و خودخواه دوست دارند همه چیز را متعلّق به خود بدانند و از این رهگذر ما را نیز به شرکت در مباحث بی پایان بر سر اثبات سهم و حق خود در میراث تمدّنی این کشور می کشانند.
تاریخ
2019.07.11 / 10:55
|
مولف
آیتاج آراز
|