آنا صحیفه یازارلار |
امروز به یاد همه زندانیان سیاسی هستیم خاصه زندانیان مظلوم آذربایجان.
یادم هست در سال ۸۸ در مصاحبهای از بنده سوال شد نظرتان در مورد پیوستن آذربایجان به اعتراضات چیست؟
جواب دادم "ما پیشروان اعتراض هستیم اما هر بار ما اعتراض کردهایم حتی آزادیخواهان تهران نیز ما را بایکوت کردهاند ما به چند دلیل نمیتوانیم به این اعتراضات بپیوندیم یکی از آن دلایل این است زندانیان تهران مورد حمایت و زندانیان ما باز هم فراموش خواهند شد.
همه مدیاها از آنها حمایت و ما را بایکوت خواهند کرد بنا بر این ما نمیتوانیم در این اعتراضات شرکت کنیم چرا که سرنوشت متفاوتی در انتظار ما خواهد بود".
امروز همان را میبینیم که آن روز نگرانش بودیم
همچنان زندانیان ما بایکوت خبری میشوند
بسیار سخت است یک فعال مدنی از همه زندانیان نام ببرد خصوصا زندانیانی که هیچ شناخت قبلی از آنها نداشته و هیچ معلوماتی از پرونده آنها ندارد.
کاری که نه یک فعال مدنی بلکه مدیاهای خبری باید انجام دهند.
در این میان برخی موضوعات متفاوت مینماید. موردی که چهار متهم به ده سال حبس محکوم شده بودند در حالی که پرونده و اتهام آنها تقریبا برای همه ما مشخص بود.
جای شکرگذاری به درگاه احدیت وجود دارد که امروز باخبر شدیم احکام بدوی این عزیزان رد شده و حکم حبس آنها به دو سال تقلیل یافته است و چنانچه خود این دوستان درخواست نمایند طبق قانون "آزادی مشروط" محکومیت دو ساله آنها در هفت ماه پایان خواهد یافت.
با آنکه حتی یک روز حبس را برای متهمین بی اتهام متناسب نمی بینیم با این حال جای تبریک وجود دارد خدمت این عزیزان و خانواده محترمشان.
در این میان مسئله مهندس علیرضا فرشی غریبانهترین و غمانگیزترین است.
فارغ از اینکه او در فراغ پدر شهیدش یتیمانه بزرگ شده است
او مادری داشته است که برایش هم پدر بوده و هم مادر
آنچه بیشتر از همه اینها علیرضا را مظلوم جلوه میدهد مهر و محبت او برای همه جریانهای حرکت بوده است در حالی که حداقل باید به همان اندازه مورد مهر و محبت قرار گیرد.
یار دیرین ما هرگز در فقدان ما سکوت نکرده و بیتفاوت نمانده است.
یار ما هرگز راضی به تنهایی هیچ کدام از ما نبوده و ما نیز او را تنها نخواهیم گذاشت.
دقیقا نمیدانیم علیرضا الان کجاست شاید در انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین.
شاید علیرضا در سلول دو متری قدم میزند و یا دعای مشلول میخواند " یا راحم الشیخ الکبیر یا رازق الطفل الصغیر یا فاک کل اسیر"
شیرینترین لحظه علیرضا صدای "خارهاخار" چرخهای ارابهای است که دم در هر سلول متوقف شده و چای داغ به زندانی میدهد.
چای داغی که مهمتر از نان شب زندانی است.
وحشتناکترین لحظه علیرضا از ظهر تا غروب است که اگر در سلول باز شود اغلب برای بردن به اتاق بازجویی آمدهاند
"پاشو چشمبندت رو بزن و بیا"
می بینی علیرضا یارانت با تو زندگی میکنند
یعنی به تو میاندیشند
به تنهایی و غربت تو
پس تنها نیستی علیرضا!
مگر میشود جریان آب را با زندان و رعب و وحشت تغییر داد
عدالتخواهی و حقطلبی جریانی است به روانی آب که هر قدر مانع از آبراههها شوند بیشتر به چشم خواهد خورد.
نه عدالتخواهی و نه بیداری ملی قابل نابودی و تغییر مسیر نیست
یاران علیرضا هم تمامشدنی نیستند.
به امید آزادی علیرضا و لبخند ملیح مهندس در مقابل زندان اوین.
تاریخ
2020.01.21 / 11:52
|
مولف
عبدالعزیز عظیمی قدیم
|