آنا صحیفه یازارلار |
شعر تخیلی است که برای یک لحظه از ذهن شاعر میگذرد و پیش از آنکه بتواند بگریزد شاعر آن را شکار کرده در قالب ریخته و به تماشای دیگران میگذارد که در اکثر موارد بازتاب تجربهی زیسته و زندگی خود شاعر است.
محمد تقی زهتابی همیشه در حال حرکت، تکاپو و عصیان بود او خود یک یک حماسه بود با ریتم و ضرباهنگی خاص. مثل آنکه همیشه در میدان مبارزه مشغول رقص پا و رجزخوانی برای حریفان بود. این رقص پا با تکرار مدوام یک حرف خاص در اشعار او نمود پیدا میکند تا شعرش نیز سرشار از شور و نشاط و سرزندگی باشد.
تک بیلمه منی اون دئمه یوزلر ندی مینلر
من سن او کیمینلر
هر اؤلکهده ایتگین کئچیننلر
اودلار وطنیندن دوغولانلار
مینلرجهدی مینلر
تکرار شانزده بارهی حرف نون در این شعر حالتی رقصواره به حروف داده است، انگار حروف و کلمات در اشعار زهتابی با ضرباهنگ خاصی در رقصند و میخواهند از قالبی که شاعر آنها را در آن نهاده بیرون جهیده و دوباره به حرف تبدیل شده آزادی خود را به دست آورند. این همان رهایی و آزادی همگان بود که شاعر بدان میاندیشید. او حتی زمانی که از خلق خود گلایه میکند باز هم این ریتم حماسی را با تکرار حروف به نمایش میگذارد.
آل قانلا یازیر خلق آدینی عیصیان کیتابیندا
ائللر هاراییر سد آچارین اینقیلابیندا
یوخ ایندی آدین ائللرین عیصیان واراغیندا
حتی زمانی که به اعماق خاطرات غمبار فرو میرفت باز همان دهلزنی بود که خلق را با تکرار دوباره حرف نون به حماسهسازی تشویق میکند.
شن خاطیرهلر پردهسی محو اولدو گؤزوندن
غم اوردوسو شنلیک قوشونو قوودو اوزوندن
جوشدوردو دئییردین قوجامان ائللری عیصیان
یا فیرتینادان قاینادی عوممان
قلبینده یئنه کوکرهدی توفان
چیرپینتیلار آیدین گؤرونور پنجهلریندن
غرق در تفکر شدن زهتالی نیز رقصواره است اما این بار با تکرار حرف سین.
فیکره دالاراق سوسدو بیر آن
سینهسی میس تک یانان آسلان کیمی اینسان
برای همین بود که گفته بود زمانی که تبریز اختیارش را به دست گیرد در مقابل ارک خواهم رقصید هرچند موهایم سفید شده باشد. اوگلادیاتوری بود ایستاده در میدان ساعت تبریز درحالی یک دستش را با زنجیر بسته وحیوانات وحشی را به سویش رم داده بودند و اشعار او این بار با تکرار حروف نون و قاف در رقص بودند.
آزاد دوغولان اینسانا قاندال نه گرکدیر
قانداللری قیرمیشلارا زیندان نه گرکدیر
دونیا نهلرین وار افسانهلرین وار
بیچاره بشر اؤلچویه گلمز کدرین وار
قانلار تؤکهرک قالاری قیردین آیاغیندان
قانداللاری ییغدین و قاییردین یئکه زیندان
و در این گیر و دار میخواست خودش را بر بالای کوه قاف یا بلندای ارک رسانده همچنان رقص قاف خود را ادامه دهد.
بیر گون قارا زنجیریمی آخیر قیرارام من
ارکین باشینا قانلا قیزارمیش قانادیمدان
بایراق وورارام من.
تاریخ
2020.04.05 / 10:00
|
مولف
ابراهیم رشیدی
|