آنا صحیفه یازارلار |
با نگاهی بدون غرض به تاریخ کشور، مشاهده میکنیم که عدالت موجود در روابط بین اقوام و ملل گوناگون ایران در اعصار مختلف، از زمان گماشته شدن رژیم پهلوی توسط نیروهای نظامی بریتانیا طی هشت اشغال ایران در دورهی جنگ جهانی اول مخدوش گردیده است.
ادامهی این روند نادرست در تقریباً صد سال اخیر نیز موجب خدشه در فرهنگ سیاسی مردمان ایران، نظام کشورداری، و همچنین گمراهی و سردرگمی بسیار گشته و به دلایلی در اندیشهی برخی ایرانیان تثبیت شده است.
بررسی این دلایل که یکی از مهمترین آنها مقارنت گماشته شدن پهلوی با موسم حصد روند مدرنیزاسیون ایران است که نشانههای فکریاش از زمان نادرشاه ظهور میکند ولی عملیاتی شدنش پس از در آمدن از دورهی رخوت ناشی از شکست در جنگهای سی ساله با روسیهی تزاری شروع شده و در عهد ناصری شتاب میگیرد، میتواند در جایی دیگر موضوع بحث باشد.
آنچه اینجا، از منظر کنش سیاسی، اهمیت دارد این است که شرایط واقعی کشور را درک کنیم و جهت تجلی مساوات توصیه شده در دین مبین اسلام و تبلور یافته در اصل نوزدهم قانون اساسی تلاش کنیم.
یکی از مهمترین گروههایی که میتوانند در این زمینه کوشا باشند، نخبگان سیاسی تورک، مخصوصاً نمایندگان تورک مجلس هستند که این روزها برای دورهای جدید وارد این عرصه از تلاش برای مردم شدهاند. طی مشاهدات و مباحثات مختلف با اقشار گوناگون مردم معلوم میشود که شهروندان تورک کشور، بویژه فعالین ملی تورک، علاوه بر درخواستهایی کلّی نظیر تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشت مردم، انتظارات خاصتری نیز از این نخبگان سیاسی که بی شک خود را خدمتگزار مردم می دانند دارند که تبیین آنها موضوع این نوشتهی کوتاه است.
انتظار اصلی شهروندان تورک از نخبگان سیاسی و نمایندگان خود تلاش برای اعادهی قدرت سیاسی ملت تورک در ایران و اشتراک در اقتدار سیاسی است. به عبارت دیگر، تورکها از نمایندگان خود انتظار دارند ضمن ردّ و تصحیح تلقین و تبلیغ یقیناً اشتباه «ایران مساوی فارس است» در مجامع داخلی و خارجی، برای ترمیم زخمها و جراحات بجا مانده از دوران پهلوی بر پیکر کشور و ملت تورک و پایان دادن به اختفا و انکار وجود دهها میلیون تورک در ایران قیام کنند.
لازم به تأکید است که این امر به هیچوجه به معنای قومگرایی که نسخهی فارسی آن در حال حاضر از طرف عناصر پانایرانیست پسمانده از دوران پهلوی و وابستهی عاطفی به برخی دول غربی دنبال شده و به عنوان ملیگرایی ایرانی قلمداد میگردد نیست و نباید باشد. آنچه مد نظر راقم میباشد، تجلی شعار «ایران برای همهی ایرانیان» در عمل است.
از این منظر، انتظارات شهروندان تورک از نخبگان سیاسی و نمایندگان خود را که در عین حال جزو حقوق شهروندی آنها نیز میباشد، میتوان در دو حوزهی سیاست داخلی و سیاست خارجی کشور دستهبندی نموده و اهم آنها را به شرح ذیل برشمرد:
شناسایی رسمی شهروندان تورک در قانون اساسی کشور؛
پایان دادن به سیاستهای نادرست اتنوسنتریسم فارسی و تقسیم منصفانهی اقتدار سیاسی با ملت تورک؛
رسمیت سراسری زبان تورکی؛ آموزش به زبان تورکی در تمام سطوح و مقاطع آموزشی؛ ایجاد جراید و شبکههای رادیویی و تلویزیونی تورکی سراسری؛ خدمات و کاربرد زبان تورکی در تمام ادارات دولتی، دادگاهها و ...
تأسیس فرهنگستان زبان تورکی در تهران و سپردن آن به دست صرفاً فارغالتحصیلان زبان و ادبیات تورکی از دانشگاههای معتبر جهانی؛
باز نمودن کلیهی آرشیوهای دولتی حکومتهای سابق؛ همچنین ارائهی اسناد و کتب تورکی موجود در کتابخانهی ملی، کتابخانهی دانشگاه تهران و سایر نهادهای مرتبط برای تحقیقات علمی؛
تنظیم سیاست خارجی کشور متناسب با حقیقت چندملیتی بودن ایران؛ و عضویت ایران در اتحادیهی کشورهای تورک؛
گسترش و توسعهی همکاریها با کشورهای تورک بویژه تورکیه، آذربایجان و تورکمنستان در تمام زمینهها؛
تأمین شرایط و ارائه طرحهای لازم برای ایجاد مسیر انتقال انرژی حوزهی خزر و آسیای مرکزی به اروپا از طریق تورکیه؛
همکاری در زمینهی تأسیس خط راهآهن سریع السیر از پکن تا سارایوو (جادهی ابریشم مدرن) با کشورهای ذیربط به منظور رونق تجاری و اقتصادی در منطقه و بهبود وضعیت اقتصادی کشور؛
مخالفت صریح و اقدام لازم علیه جداییطلبان ارمنی در آذربایجان؛
جدیت در مبارزه با گروههای تروریستی تجزیهطلب مورد حمایت غرب و تلاش برای ریشهکن نمودن آنها نظیر پکک، پید و پژاک در منطقه که دستشان به خون جوانان کشور آلوده است.
تاریخ
2020.06.03 / 12:30
|
مولف
برگوتای ایلتریش
|