یوخاری

همچنان ایرانی نیستیم: نقدی بر یک روایت

آنا صحیفه یازارلار
12 Punto 14 Punto 16 Punto 18 Punto

‍قبل از مقدمه؛

قطعا کاری در این سطح بسیار سنگین و طاقت فرسا است هم برای مصاحبه‌گر درگیر که فقط مصاحبه نمی کند، بلکه درتنیده با مصاحبه کننده ها راه به راه تفکر و خلق می کند ... هم برای مصاحبه کننده ها وقتی قرار است برای تامل در چیزی آگاهان احضار شود...

از این تعارف های متعارف که بگذریم و نظر به اینکه فقط فصل انتشار یافته مطمح نظر بوده است ... براستی! چرا این قوم حقیقت گسست را نمی بیند؟ این اصرار و پایفشاری بر گذشته‌ای که «براستی» گذشته است، از کدام اسطوره پژواک می شود که شارحان جرات چشم انداختن بر خود آن اسطوره را ندارند؟

مگر می شود بدون برون_افتادن از اسطوره‌ی خویشتن، سوژه‌ی عصری شد که دیگر نسبتی با پیشین خود ندارد؟‌ این سوژه، کورِ اسطوره‌ی خویشتنی است که نمی‌تواند «از خویش برون آید و کاری بکند»!

فعلا برای مقدمه؛ جای خالی گسست!

تفکر در رابطه با ایران بدون تبیین نسبت ایران کنونی به مثابه یک دولت _ ملت سیاسی با ایران اسطوره‌ای و فرهنگی ممکن نیست. دولت _ ملت ها سازه‌های مدرنی اند که در دیالکتیک عینیت و ذهنیت متعامل می‌پویند. فرهنگ و سیاست بهتر بود که از هم جدا بمانند، اما ظاهراً چنین چیزی ممکن نیست و ما از دریچه فرهنگ به سیاست می‌نگریم. حال که ضرورت بر چنین چیزی است، باید سوال کنیم در «بازسازی خلاقانه گذشته» به زعم نویسندگان کتاب دوباره به احضار و رویگردانی از چه اموری رفته‌ایم؟ اینجا سر و کله دل‌نگرانی من پیدا می‌شود! در این بازسازی خلاقانه آیا سهمی به تکثری که ملت‌شاهی رضاخانی سعی در انحلال آن کرد و نتوانست، داده می‌شود؟

بر شانه‌های شواهد؛

۱. نویسندگان در فهم زمینه تاریخی موضوع آنقدر که بر وطن ستیزی (ایران باستانی) تاکید داشته اند، هیچ اشاره ای به خیل عظیم نویسندگان معتقد به «غیرپارس»کشی و گفتمانی که خلق کرده اند نکرده اند، حتی کسی چون براهنی را در خدمت گفتمان سیاست‌زدوده‌ی زنان برای امر ملی یکسان‌انگار طبقه‌بندی کرده ‌اند.
۲. نویسندگان در تحدید محیطشناسانه پژوهش دست به ایده ایرانشهر شده اند: «پس با پرسشگری و کنکاش در تجربه تاریخی مردم ساکن ایرانشهر که در محدوده جغرافیایی فلات ایران زندگی می کردند و به زبان فارسی سخن می‌گفتند، می توان بر این باور شد که برخی عناصر فرهنگ ایرانی ...»
۳. با وجود اشارات گاه به گاه و گنگ و نامفهوم از زبان مادری، محلی و قومی، نویسندگان آن را شایسته برکشیدن این زبانها به برابری با زبان فاخر پارسی (عنوان مورد استفاده نویسندگان) نیافته اند و به جستجوی راه حلی پراگماتیستی در صفحات ۵۶_ ۵۷ تحت عنوان تجربه زیسته در خصوص «صحبت کردن به زبان مادری، محلی و قومی و نیز اشاعه و گسترش این زبانها» پرداخته‌اند.

و در نهایت؛

التفات به چنین چیزی البته که جای خرسندی دارد، اما اما واقعیت آن است که این نوع نزدیکی و تامل به ایرانِ متکثر به نوعی بازتولید همان معضله‌ای است که نویسندگان نیز بدرستی در ابتدای این فصل جایی که کج‌فهمی روشنفکران از واقعیت وجودی جامعه‌ی ایرانی و به بند کشیدن آن در تجریدات ایدئولوژیک را به عنوان یکی از چشم اندازهای مورد منازعه درباره فرهنگ ایرانی مطرح می سازند، رنج می‌برد. چرا؟

فعلا به صورت سر دستی همین قدر باید گفت که کسانی چون سریع القلم و مقصود فراستخواه ترک زبان نه تنها یک جمله تولید فکری به زبان ترکی نداشته اند و احتمالا حتی بلد نیستند بخوانند بلکه پیشاپیش در گفتمانی گیر افتاده اند که این زبانها را شایسته چیزی جز قومی و محلی و مادری نمی دانند ... که در صحبت کردن گیر افتاده است و هیچ نسبتی با زبان ترکی ابجکتیو، نوشته شده، مطالبه شده و مقاوم در برابر ایده‌ی ایرانشهری یکسان ساز ندارد و به همین قراین این نوع جهت گیری نسبت به تنوع قومی قادر به فراروی از وضعیتی که در صدسال گذشته زیسته‌ایم، نمی‌شود. البته که چنین چیزی بیش از آنکه ریشه در ملاحظات عامدانه خود نویسندگان داشته باشد، ریشه در ایده و اسطوره‌ای دارد که قادر به گسست از اسطوره ‌های یکسان سازِ تمرکزگزا به مدرنیته ‌ای برابر انگار نیست! این نوع از احضار امر طرد شده، شاید به کار رضایت وجدان فردی بربیاید، ولی از این نظر که امرِ عفیم‌شده را بجای امرِ مورد مطالبه می‌نهد در کار و دست اندکار سرکوب است.

تاریخ
2020.05.17 / 10:58
مولف
Axar.az
دیگر خبرلر

پزشکیان علیئوله هانسی دیلده دانیشاجاق؟

تورکلره آتش آچمادیغینا گؤره گوله‌لنه‌ن ۲۰۰ عسگر

پرزیدنت سئچکیلری: رئیسینین یئرینه کیم گله‌جک؟

گونئی‌لی پداگوگ باغچه‌بان دوغوم گونودور

قادین گولرسه...

نه آغلارسان، نه سیزلارسان، بیر دردی بئش اولان کؤنلوم...

تبریز دلیلری بیزی اؤزباشینا بوراخدی... – تبریزلی یازار

تبریزلیلره آچیق مکتوب: او کیشی کیمدیر؟

هیمنیمیزه غضبیمیز واردی، میزیلدانیردیق…

ارمنی تعصبو چکه‌ن «بایقوش» آذربایجانلیلار

خبر خطّی
Axar.az'da reklam Bağla
Reklam
Bize yazin Bağla